صفحه شخصی سحر سرلک   
 
نام و نام خانوادگی: سحر سرلک
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  طراح سازه
شماره نظام مهندسی:  10-3-0-56317
تاریخ عضویت:  1388/12/22
 روزنوشت ها    
 

 حکایت یک سفارش محبت آمیز بخش عمومی

17
برای دریافت فایلها باید از نرم افزار های ویژه دانلود استفاده نمایید. (برای اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید)


حکایت یک سفارش محبت آمیز...
قهوه‌ی مبادا... suspended coffee

این داستان شما را بیشتر از یک فنجان قهوه‌ی در یک روز سرد زمستانی گرم خواهد کرد...

با یکی از دوستانم وارد قهوه‌خانه‌‌ای کوچک شدیم و سفارش‌ دادیم...
بسمت میزمان می‌رفتیم که دو نفر دیگر وارد قهوه‌خانه شدند...
و سفارش دادند: پنج‌تا قهوه لطفا... دوتا برای ما و سه تا هم قهوه مبادا... سفارش‌شان را حساب کردند،
و دوتا قهوه‌شان را برداشتند و رفتند...
از دوستم پرسیدم: ماجرای این قهوه‌های مبادا چی بود؟
دوستم گفت: اگه کمی صبر کنی بزودی تا چند لحظه دیگه حقیقت رو می‌فهمی...

قهوه مبادا
آدم‌های دیگری وارد کافه شدند... دو تا دختر آمدند، نفری یک قهوه سفارش دادند، پرداخت کردند و رفتند...
سفارش بعدی هفت‌تا قهوه بود از طرف سه تا وکیل... سه تا قهوه برای خودشان و چهارتا قهوه مبادا...
همان‌طور که به ماجرای قهوه‌های مبادا فکر می‌کردم و از هوای آفتابی و منظره‌ی زیبای میدان روبروی کافه لذت می‌بردم،
مردی با لباس‌های مندرس وارد کافه شد که بیشتر به گداها شباهت داشت... با مهربانی از قهوه‌چی پرسید: قهوه‌ی مبادا دارید؟
خیلی ساده‌ ست! مردم به جای کسانی که نمی‌توانند پول قهوه و نوشیدنی گرم بدهند، به حساب خودشان قهوه مبادا می‌خرند...
سنت قهوه‌ی مبادا از شهرناپل ایتالیا شروع شد و کم‌کم به همه‌جای جهان سرایت کرد...
بعضی‌ جاها هست که شما نه تنها می‌توانید نوشیدنی گرم به جای کسی بخرید،
بلکه می‌توانید پرداخت پول یک ساندویچ یا یک وعده غذای کامل را نیز تقبل کنید...
قهوه مبادا برگردانی‌ است از........ suspended coffee
نتیجه اخلاقی:
گاهی لازمه که ما هم کمی سخاوت بخرج بدهیم و قهوه مبادا... ساندویچ مبادا... آب میوه مبادا... لبخند مبادا... بوسه مبادا...و مباداهای دیگر...
که دل خیلی ها از اونا می خواد... و چشم انتظارند... که ما همت نموده و قدمی در سرزمین صورتی محبت و عشق بگذاریم ...
و به موجودات زنده... و بخصوص به انسانهای امیدوار و آرزومند توجهی کنیم...
بیاییم و پیام های مبادا را هم برای کسانی که دوستشان داریم بفرستیم...

دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 10:08  
 نظرات    
 
امیر یاشار فیلا 19:02 دوشنبه 9 اردیبهشت 1392
2
 امیر یاشار فیلا

لطیف و دل‌انگیز ...

سنت «قهوه‌ی مبادا» همان‌گونه که در نوشتار هم آمده، احتمالاً از ناپل ایتالیا آغاز شده،
اما «بوسه‌ی مبادا» مطمئنم که در جلفای اصفهان پایه‌گذاری شده ...

;-)
محمد افضلی 21:23 دوشنبه 9 اردیبهشت 1392
1
 محمد افضلی
خیلی عالی بود. با تشکر از مطلب زیبا شما
م افتخاری 15:12 سه شنبه 10 اردیبهشت 1392
0
 م افتخاری
سپاس
شکوفه سلیمی 00:03 آدینه 13 اردیبهشت 1392
0
 شکوفه سلیمی
محبت مبادا رو چطوری میشه اعمال کرد؟!! مثلا به یکی لبخند بزنیم و بهش بگیم این لبخندو بده به کسی که نیاز داره؟!!!
امیر یاشار فیلا 03:53 آدینه 13 اردیبهشت 1392
2
 امیر یاشار فیلا

خانم مهندس سلیمی،
نکته‌ی مشترکِ «قهوه‌ی مبادا» با «محبت مبادا»،
در «دادنِ بی دریافت» و «بخشیدنِ بی چشم‌داشت» است.

همان‌گونه که در «قهوه‌ی مبادا»، کسی پول یک یا چند فنجان قهوه را می‌پردازد بی آن که آن‌ها را دریافت کند یا بنوشد، در «محبتِ مبادا» هم هر لبخند یا رفتار مهربانانه و محبت‌آمیزی که بی‌دریغ، بی‌چشم‌داشت و بدون توقع بازگشت و دریافتی ابراز شود، دقیقاً به همین خاطر که فاقد جنبه‌ی حسابگری و انتظار بازخورد است، باعث می‌شود آن مهر و لبخندِ بی‌دلیل و بی‌چشم‌داشت، واگیردار شود، سرایت کند و گسترش یابد.

نمونه‌ی ملموسش هم همین است که گاه از این و آن می‌شنویم :
«با این که قسمت نشد مدت بیش‌تری با هم باشیم یا بده‌بستون و مراوده‌ی بیش‌تری با هم داشته باشیم، اما همین مدت کوتاه باعث شد دید هر دومون بازتر و نگاه هر دومون متعالی‌تر بشه. دوستی کوتاهم با اون، باعث شد یاد بگیرم چه‌جوری مهر و عشقمو به دوستام یا همسر آینده‌م نثار کنم ...»
شکوفه سلیمی 22:32 آدینه 13 اردیبهشت 1392
1
 شکوفه سلیمی
بله دقیقا خیلی ها بدون توقع محبت می کنند و اینجور آدم ها چون ذاتا بامحبت هستن نیازی به تجربه و آموزش برای محبت کردن ندارن.
م افتخاری 09:55 شنبه 14 اردیبهشت 1392
1
 م افتخاری
خانم مهندس سلیمی گرامی:
به نظر حقیر محبت مبادا بدون هیچ سفارشی بصورت خودکار و فزاینده عمل خواهد نمود و نیاز به هیچ کامنت و پیوستی ندارد. به این دلیل که یک آموزش است و ماندگاری و میزان نفوذش به روش اجرا و صد البته به ظرفیت مخاطب و تحویل گیرنده آن بستگی دارد.
مضمون معکوس آن را میتوان در عبارت مصطلح " در خیر را نبندید!" دریافت چرا که معمولاً محبت را جوابی و جزایی جز محبت نیست. و ای کاش فرهنگ محبت به همنوع که بسیار کمرنگ شده ، دوباره رنگ و جان تازه‌ای در جامعه بشری بگیرد...
شکوفه سلیمی 00:01 یکشنبه 15 اردیبهشت 1392
0
 شکوفه سلیمی
جناب مهندس افتخاری من از این روزنوشت فقط یک برداشت کردم وآن هم اینکه: بنی آدم اعضای یکدیگرند...
و نظرم در مورد عشق و محبتی که انسان نسبت به همسر یا دوستان نزدیکش داره،متفاوته.چون این عشق ومحبت با اون محبت مبادا زمین تا آسمون فرق داره و نیازی به آموزش نداره و کاملا به صورت خودکار اعمال میشه.
شاید در کامنت قبلی منظورمو اشتباه رسونده بودم!
امیر یاشار فیلا 07:22 یکشنبه 15 اردیبهشت 1392
1
 امیر یاشار فیلا

خانم مهندس سلیمی،
آنچه گفتید، از دید من هم گزاره‌ای درست است و با آن موافقم؛
و این را هم به سخن شما و اشاره‌ی به‌جای آقای مهندس افتخاری می‌افزایم که :

شاه‌کلیدِ گسترش خودکار رفتارهای نیکو و مهرآمیز، حس اعتمادی‌ست که از سرشتِ این‌گونه کردارها سرچشمه می‌گیرد و پیوسته از نو زاده و بازآفریده می‌شود.
این اعتمادآفرینی و بی‌چشم‌داشت بودنِ مهرورزی‌ها، به همان اندازه که وجودش انگیزه‌بخش و محرکِ نیکی‌هاست، نبودش یا کم‌رنگ بودنش هم بسیار دلسردکننده و نومیدی‌زاست.

به همین خاطر است که انسان‌های مهرورز و بامحبت، هرگاه ـ به‌درستی یا به‌اشتباه ـ حس کنند که از اعتماد و نیک‌اندیشی‌شان استفاده‌ی ابزاری و بهره‌جویی حسابگرانه شده، بی‌درنگ و ناخودآگاه سرد می‌شوند و چه‌بسا تا مدت‌ها نتوانند به‌گرمی و به‌آسانی به دیگران اعتماد کنند و مهر بورزند.

البته تواناییِ بازنگریِ منصفانه‌ی این‌گونه برخوردها و از نو ساختن دیوار فروریخته‌ی اعتماد، و گرم و فروزان نگه‌داشتنِ تنور مهر و نیک‌اندیشی، مهارتی دیگر است و حکایتی جداگانه دارد؛ که پرداختن به آن، فرصت و مجالی دیگر می‌خواهد ... اگر عمری باشد.
م افتخاری 09:43 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392
0
 م افتخاری
خانم مهندس سلیمی:
با نظرتان موافقم و این دو را مقوله‌هایی متفاوت میدانم لیکن در خصوص "قهوه مبادا" بحث دیگری است. و آن هم سهیم شدن در کارخیر و جلوگیری از فرسایش مالی فرد نیکوکار و شاید ایجاد نوعی هم‌افزایی به جهت دستگیری از نیازمندان ولی "محبت مبادا" ایجاد حس همنوع دوستی و همدردی موثر است در جامعه‌ای که شاید در آن ارزشهای انسانی کمرنگ شده و دستگیری از افراد محروم از محبت و یا کلاً محبت جامعه رو به نقصان گذاشته باشد.
م افتخاری 09:46 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392
0
 م افتخاری
آقای مهندس فیلا گرامی:
سپاس از توضیحتان ، افزون بر آن اینکه "ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است" نگران عمر هم نباشید چرا که دست مانیست پس تا هست از آن بهره لازم ببریم
شکوفه سلیمی 14:38 دوشنبه 16 اردیبهشت 1392
1
 شکوفه سلیمی
این پاراگراف آخر جناب فیلا،لایک...
تواناییِ بازنگریِ منصفانه‌ی این‌گونه برخوردها و از نو ساختن دیوار فروریخته‌ی اعتماد، و گرم و فروزان نگه‌داشتنِ تنور مهر و نیک‌اندیشی، مهارتی دیگر است و حکایتی جداگانه دارد؛ که پرداختن به آن، فرصت و مجالی دیگر می‌خواهد.
شکوفه سلیمی 16:06 سه شنبه 17 اردیبهشت 1392
2
 شکوفه سلیمی
این پاراگراف جناب مهندس فیلا،لایک...
تواناییِ بازنگریِ منصفانه‌ی این‌گونه برخوردها و از نو ساختن دیوار فروریخته‌ی اعتماد، و گرم و فروزان نگه‌داشتنِ تنور مهر و نیک‌اندیشی، مهارتی دیگر است و حکایتی جداگانه دارد؛ که پرداختن به آن، فرصت و مجالی دیگر می‌خواهد ... اگر عمری باشد.